معنی شاعر بسطامی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

بسطامی

بسطامی. [ب َ] (اِخ) حسن بسطامی یا نظامی. مؤلف تاج المآثر در تاریخ. رجوع به سبک شناسی چ 1 ج 3 ص 107 و حسن نظامی در همین لغت نامه، شود.

بسطامی. [ب َ] (اِخ) عمرپسر محمد محدث و از شهر بسطام بود. (منتهی الارب).

بسطامی. [ب َ / ب ِ] (ص نسبی) منسوب به بسطام که نام مردیست. (سمعانی). و رجوع به لباب الانساب شود.

بسطامی. [ب َ / ب ِ] (ص نسبی) منسوب به بسطام که شهریست در قومس. (سمعانی) (ناظم الاطباء). رجوع به لباب الانساب شود.

بسطامی. [ب َ] (اِخ) احمدبن علی بن حامد. وی ملحد بود و امیر عادل غازی او را بگرفت. رجوع به کتاب النقض ص 96 شود.

بسطامی. [ب َ] (اِخ) (شیخ) ابویزید طیفوربن عیسی بن سروشان بسطامی. ابویزید بسطامی عارف از شهر بسطام است. (منتهی الارب). رجوع به ابویزید و طیفور و ریحانه الادب و تاریخ گزیده چ عکسی 1328 هَ. ق. چ 1 لندن ص 768، و سبک شناسی ج 2ص 185، و اعلام زرکلی و حبیب السیر ج 2 و حکمت اشراق ومزدیسنا تألیف دکتر معین چ 1 ص 505 شود:
بنده بسطامی است و بسیارست
حرمت بایزید بسطامی.
ابوالفتوح جاجرمی (از کتاب النقص ص 96).
سوی رندان قلندر، به ره آورد سفر
دلق بسطامی و سجاده ٔ طامات بریم.
حافظ.

بسطامی. [ب َ] (اِخ) ابن احمدبن بسطام منسوبست بسوی جد خود. (منتهی الارب).

بسطامی. [ب َ] (اِخ) ابوالحسن علی بن احمدبن یوسف بن عبدالرحمان بن یوسف بن محمدبن بسطام بسطامی نهروانی از محدثان بود. وی به سال 417هَ. ق. درگذشت. (از منتهی الارب) (از تاج العروس).

بسطامی. [ب َ] (اِخ) محمدپسر محمد محدث و از شهر بسطام بود. (منتهی الارب).

بسطامی. [ب َ] (اِخ) (الشیخ الامام) عبدالرحمن بن محمدبن علی حنفی بسطامی. تولد وی به خراسانست و او را تصانیف بسیارست که از آن جمله اند: 1- منهاج التوسل که با کتاب جنان الجناس صلاح الدین صفدی در 1299 هَ. ق. در 160 صفحه در چاپخانه ٔ الجوائب به چاپ رسیده است. 2- شمس الاَّفاق علم الحروف والاوفاق. 3- کتاب الادویهالجامعه. وفات وی بسال 858 هَ. ق. در روسا اتفاق افتاده است. (از معجم المطبوعات ص 564، 565) و رجوع به اعلام زرکلی و ریحانه الادب شود.

بسطامی. [ب َ] (اِخ) ابوعلی حسین بن عیسی بن حمران قومسی از محدثان بود. (از منتهی الارب) (از تاج العروس).

بسطامی. [ب َ] (اِخ) زین الدین عمر بسطامی از قضات حنفیان بود. وی بسال 742 هَ. ق. پس از عزل حسام الدین حسن بن محمد غوری در مصر بمقام قضای حنفیان نایل آمد و در جمادی الاولی سال 748 هَ. ق. از این مقام معزول شد. رجوع به حسن المحاضره فی اخبار مصر والقاهره ص 110 شود.

بسطامی. [ب َ] (اِخ) احمدبن امین الدین فقیه شافعی از اکابر فضلای عامه که در دیار نابلس مفتی شافعیه بوده و شرح اربعین نوویه و شرح قصیده ٔ برده و کتاب المناهج البسطامیه فی المواعظالسنیه از اوست و در 1157 هَ. ق. درگذشته است. (از ریحانهالادب).


فاضل بسطامی

فاضل بسطامی. [ض ِ ل ِ ب َ] (اِخ) رجوع به بایزید بسطامی شود.

معادل ابجد

شاعر بسطامی

693

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری